دارویی، آرایشی و بهداشتیصنعت و معدنقزوینگفتگو و مصاحبه

آشنایی و گفتگوبا سید محمد موسوی ، معلول کارآفرین و مدیرعامل شرکت فیروز

اگر تاریخ آفرینش و زندگی آدم‌ها را در قرن‌های متمادی ورق زده و مطالعه کنیم و چگونگی ایجاد جامعه‌های بشری را بررسی نماییم، قدمت معلولیت همپای تاریخ بشر خواهد بود.

همیشه در کلیه‌ی دوران‌ها، افرادی با نقص جسمانی، مورد دلسوزی و ترحم قرار می‌گرفته‌اند و در آن زمانه که نیروی بدنی و قدرت یدی علت اساسی نیرومندی اقتصادی خانوارها محسوب می‌شد، معلولیت به‌خصوص در آقایان که ابزار معیشتی و جنگی لقب می‌گرفتند، ذلتی بزرگ به‌حساب می‌آمد و در بهترین شرایط، چنین فردی نان‌خور خانواده به‌شمار می‌رفت.

 با ایجاد انقلاب صنعتی و واردشدن صنعت به زندگی افراد، به‌تدریج تفکرات گذشته و قدیمی عوض شد و اندیشه‌ و فکر آدم‌ها، ماشین‌آلاتی را تولید کرد که نقش قوای جسمانی را در زندگی افراد به حداقل رساندند.

در این میان افراد معلول مثل سید محمد موسوی فرصتی برای اثبات خود پیدا کردند و اندیشه‌های قدیمی نیاکان آدم، از یادها رفت؛ تا جایی که مدافعین حقوق بشر، ایجاد تساوی و عدالت در فرصت‌ها بین افراد سالم و معلول را مطالبه کردند و اکنون ده‌ها سازمان بین‌المللی وجود دارند که از این افراد پشتیبانی می‌کنند.

کارآفرینی یک معلول

در کشور ایران، معلولان یعنی بزرگترین اقلیت جمعیتی، از کمینه‌ی امکانات رفاهی برای حاضرشدن و آمدن در جامعه برخوردار هستند و بستر مناسبی به‌منظور شکوفایی و رشد استعدادهای ذاتی و خدادادی آن‌ها فراهم نیست؛ چون هنوز نگرش عمومی جامعه به این اشخاص، به درجات بالا نرسیده و مدتی طول می‌کشد تا رعایت حقوق شهروندی این افراد به‌طور کامل انجام شود.

در این شرایط، در سال‌های اخیر تعداد کمی از این افراد نیز بوده‌اند که به هر دلیلی (چه همت ذاتی و چه حمایت خانواده) به موفقیت دست‌ یافته‌اند و در جامعه به الگو تبدیل شده‌اند.

یکی از افراد معلولی که قادر بود با فلج اطفال خود، که دو پا و تقریباً یک دستش را فلج کرده‌ بود، با باور قلبی روبه‌رو شده و بر آن غلبه کند، سید محمد موسوی است. او باور دارد که معلول بودن در واقع محدودیت جسم می‌باشد و نه ناتوانی. او در زمینه‌ی مدیریت اقتصادی، اجتماعی و سیاسی ایران به‌عنوان یک کارآفرین برگزیده، بخش اعظمی از تولید ملی را متعلق به خود کرده و به‌همراه این رشد فکری، از استعدادهای خدادادی‌اش در زمینه‌ی خدمت به دیگران استفاده کرده است.

او یکی از کارآفرینان برگزیده‌ی ایران، مدیرعامل گروه بهداشتی فیروز و نیز مؤسس چندین NGO فعال مانند کانون معلولان توانا، در حیطه‌ی دفاع از حقوق معلولان است. از عمده کارهای او ایجاد شغل برای افراد معلول در گروه صنعتی فیروز بوده و می‌گوید که بازدهی این افراد بیشتر از یک شخص معمولی است. او به‌علت فلج اطفال، از دو پا دارای معلولیت می‌باشد.

تولد محمد

سید محمد موسوی در سال ۳۳، در شهر قزوین، در خانواده‌ای مذهبی متولد شد. او در کودکی به‌علت ابتلا به فلج اطفال، از ناحیه‌ی دو پا به معلولیت دچار گشت. علی‌رغم مشکلات گوناگونی مانند مقاومت مدیر دبستان در ثبت‌نام او به‌علت معلول بودن، تحصیلاتش را در کشور ایران به پایان رساند و در سال ۵۵ برای ادامه تحصیل در رشته‌ی پزشکی، به آمریکا رفت. او در سال ۵۸، بعد از انقلاب به کشور ایران برگشت. او در نهادهایی مثل کمیته‌ی امداد امام در سیستان‌ و بلوچستان کار می‌کرد. از سایر مسئولیت‌های او می‌توان به مدیریت اداره تلگراف و تلفن و پست قزوین اشاره کرد.

همه‌ی ما شرکت فیروز را به‌قدمتش و هم‌چنین کالاهایی تولیدی برای کودکان، می‌شناسیم؛ ولی این شرکت با اندیشه‌ی کارآفرینانه‌ی فردی ساخته شده و اگرچه خیلی مشهور نیست ولی توانسته مفهوم جدید از توان‌یاب را عرضه کند. در ادامه بیشتر با مؤسس شرکت فیروز بیشتر آشنا می‌شویم.

اتفاقی که در کودکی‌ افتاد

محمد موسوی در کودکی به بیمار فلج اطفال مبتلا گشت و دیگر قادر به راه‌رفتن نبود. او در یک مصاحبه گفته بود: «در کودکی هنگامی که ۶ ساله بودم، فهمیدم که نمی‌توانم راه بروم و به‌رغم دوستانم نمی‌توانم بازی کنم. ناگهان دنیا بر سرش خراب می‌گردد و اندوهگین گوشه‌ای می‌نشیند. مادر او با مشاهده‌ی این وضعیت، برایش شنلی با تکه‌ای پارچه از جنس ساتن درست می‌کند؛ نزد او رفته، شنلی که درست کرده به پشت او می‌بندد و می‌گوید: قرار نیست که با بچه‌ها بازی کنی؛ تو می‌بایست همانند پادشاهی بنشینی و به بازی دیگران نظارت داشته باشی و دستور بدهی. تو می‌بایست جایگاه خود را در زندگی بدانی و درست در همان جا برترین باشی».

زندگی دوران نوجوانی و جوانی

سید محمد موسوی در دبیرستان بسیار گوشه گیر می‌شود، به طوری که ۳ سال پیاپی مردود می‌شود. وی در اوج جوانی و نوجوانی که سایر نوجوانان مشغول تفریح و بازی و سرگرمی می‌شوند، به گوشه گیری و انزوا وی آورد و به دور از دیگر هم سن و سال هایش، ساعت‌ها در خانه می‌نشست و به تفکر مشغول می‌شد. در حقیقت سید محمد موسوی نیز دوست داشت همانند سایر نوجوانان ورزش کند، لباس بپوشد و فعالیت کند اما معلولیت، برای وی به یک محدودیت مبدل شده بود. اما وی تصمیمش را برای گرفتن مدرک تحصیلی جدی کرد. وی تصمیم گرفت تا پزشک شود و از معلولیت و محدودیت جلوگیری نماید.

سفر به آمریکا

سید محمد موسوی برای اینکه بتواند پیشرفت بیشتری داشته باشد، تصمیم می‌گیرد تا به آمریکا برود و در آنجا به تحصیل مشغول شود. زیرا در ایالات متحده، معلولین هم از حقوق اجتماعی بیشتر و هم شرایط تحصیل بهتری برخوردارند. وی با هزینه برادران بزرگترش به آمریکا می‌رود و از سال ۱۳۵۵ زندگی مجری خود را در آمریکا آغاز کرد. البته وضع مالی وی چندان هم خوب نبود. او به دلیل مشکل مالی نمی توانست هر روز تلفن بزند. حتی هزینه هر سال بازگشت به ایران را نیز نداشت، لذا تصمیم گرفت تا پزشک نشده به ایران بازنگردد.

وی همچنین با جنبش دانشجویی خارج از کشور آشنا شد و به سمت فضای اجتماعی سیاسی خارج از کشور رفت. با آغاز گسترش ندای آزادی در ایران، وی فعالیتش را در جنبش‌های دانشجویی بیشتر کرد، به طوری که دیگر بسیار پویا شده بود و احساس نمی کرد که یک معلول است.

سید محمد موسوی در اولین روزهای سال ۱۳۵۸ تصمیم می‌گیرد به ایران بازگردد. پس از بازگشت به ایران شروع به فعالیت فرهنگی در شهرک صنعتی البرز کرد و شاید همین جا اولین ارتباط سید محمد موسوی با صنعت رقم می‌خورد.

با شروع انقلاب فرهنگی و تعطیلی دانشگاه ها، یکی از اتفاقات مهم زندگی سید محمد موسوی رقم می‌خورد. زیرا وی به همراه یکی از دوستانش که در آمریکا با هم تحصیل می‌کردند، تصمیم می‌گیرند تا برای ادامه تحصیل به دانشگاه تهران مراجعه کنند ولی با تعطیلی دانشگاه‌ها ، وی دیگر در خود قوه ادامه تحصیل را نمی بیند و تصمیم می‌گیرد خود را وقف امور مربوط به انقلاب نماید.

آغاز فعالیت در صنعت کشور

مدیرعامل شرکت فیروز- سید محمد موسوی
مدیرعامل شرکت فیروز- سید محمد موسوی

وی اقدام به ایجاد نمایشگاهی به نام نمایشگاه پاسداران صنعت اسلام می‌نماید. این نمایشگاه با موضوع خودکفایی، در زمانی برپا شد که این نمایشگاه‌ها زیاد رایج نبود. در این نمایشگاه صنایع گوناگون تولیدات، دستاوردها، مواد اولیه و … را به نمایش گذاشتند و ۷۰ نفر از نمایندگان مجلس از این نمایشگاه بازدید نمودند.

وی در سال ۱۳۶۵ مدیر شرکت خانه سازی البرز می‌شود. شرایط حقوق بهتر یکی از دلایلی بود که سید محمد موسوی را ترغیب به پذیرفتن پیشنهاد مدیریت این شرکت کرد. شرکت در آن زمان شرایط خوبی نداشت و سید محمد موسوی تصمیم گرفت آن را احیا کند. بعد از دو سال فعالیت سوددهی شرکت آغاز شد. وی با کمک برادرش مقداری سرمایه تهیه می‌کند و شرکت را توسعه می‌دهد، همچنین سهام سایر دوستانش در شرکت خانه سازی البرز را نیز خریداری می‌نماید.  به این ترتیب، سید محمد موسوی اقدام به پایه گذاری شرکتی به نام گروه مدیران البرز می‌کند.

کارخانه فیروز قزوین پر است از آدم‌های معلول توانمند و موفق که معلولیت زمینشان نزده است.

به گزارش خبرگزاری صداوسیما مرکز قزوین، مردان و زنان ِسرپرست خانواری که شاید جای خالی حداقل‌های زندگی در روایت هایشان دیده شود، اما آنقدر قوی و توانمندند که سنگینی بار زندگی را خودشان به دوش می‌کشند.
کارخانه فیروز قزوین در سال ۱۳۵۳ تاسیس شد و نیمی از سهام آن متعلق به شرکت جانسون آمریکا بود. این کارخانه در سال ۱۳۷۹ توسط بنیاد مستضعفان به مزایده گذاشته شد و مالکیت آن به “سید محمد موسوی” معلول کارآفرین رسید.

او  یکی از بنیان گذاران کانون معلولان توانای قزوین هم هست و در این سال‌ها تلاش کرده است تا جایی که امکان دارد از نیروی انسانی معلول برای چرخاندن خط تولید کارخانه فیروز استفاده کند بطوریکه هم اکنون ۹۲ درصد کارکنان این شرکت معلولند.

در این شرکت ۶۰۰ نفر کنار هم، شانه به شانه کار می‌کنند که یک جور‌هایی شبیه هم هستند
۶۰۰نفری که هر روز صبح، با پا‌های اراده، چشم‌هایی که روشنند و دلی که بار‌ها شکسته است، از راه می‌رسند، دست روی زانوهایشان می‌گذارند، بسم الله می‌گویند و کار را شروع می‌کنند.
سالهاست که چرخ‌های کارخانه فیروز به همت آنان می‌چرخد. با علیرضا، مرد نابینایی که ا پراتور تلفن است هم کلام می‌شوم او هر روز از هشت صبح تا ۵ بعدازظهر، یک گوشه داخل اتاقک نگهبانی کارخانه، به تلفن‌ها جواب می‌دهد.
او با معلولیت شدید چشمی به شرکت فیروز آمده؛ زندگی علیرضا با یک اتفاق گره خورده است، یک تصادف شدید در یکی از روز‌های سال ۷۸ که زندگی اش را دو قسمت کرده، روز‌های بینایی و روز‌های نابینایی. او، اما سرسختانه از روزگار ناامیدی کوچ کرده به امید و حالا اینجاست: «بر اثر تصادف ضربه شدیدی به عصب بینایی ام وارد شد و همان موقع دکتر‌ها گفتند که به مرور زمان، بینایی ات را از دست می‌دهی..»

از ارزش آفرینی تا کارآفرینی

علیرضا، اما کوتاه نیامده، سفت و سخت ایستاده پای کار و حالا همکارانش می‌گویند، بیش از ۲۰۰۰ شماره تلفن را از حفظ است. این را که می‌شنود، متواضعانه می‌خندد: «حافظه من در این سال‌ها واقعا قوی‌تر شده الان حتی یک بار هم یک شماره‌ای را چه شماره تلفن، چه کد ملی و … بشنوم، در ذهنم می‌ماند.» علیرضا حالا بانک اطلاعات تلفنی بچه‌های کارخانه است.

ما از ارزش آفرینی به کارآفرینی رسیدیم
مدیرعامل شرکت گروه بهداشتی فیروز و رییس هیات مدیره کانون معلولین توانا ؛ هم صحبت می‌شوم، کارآفرینی که ۹۲ درصد نیرو‌های کارخانه اش را معلولان تشکیل می‌دهند.
سیدمحمد موسوی خودش هم با معلولیت آشناست، او از ۲  سالگی به خاطر ابتلا به فلج اطفال توان راه رفتن را از دست داده. به همین علت می‌گوید: «من از آنجایی که خودم تنی رنجور دارم و از ۲ سالگی با معلولیت آشنا شدم، سعی کردم برای افرادیِ شغل ایجاد کنم که آنان نیز همانند من < تنی رنجور دارند. معلولانی که در عین حال، توانایی زیادی دارند.

از ارزش آفرینی تا کارآفرینی

موسوی که یک فعال اجتماعی و مقام مشورتی سازمان ملل در امور معلولان ایران را هم دارد می‌گوید: «من باور دارم معلولیت فقط یک محدودیت جسمی است و در نهایت باعث می‌شود که انسان‌ها بیشتر بیندیشند. من معلولیت را یک موهبت الهی می‌دانم، هدیه‌ای ارزشمند که باعث می‌شود انسان معلول، اندیشمندتر شود. متاسفانه تا چندی قبل معلولین در جامعه ما جایگاهی نداشتند و اگر می‌بینیم که حالا به معلولین پرداخته شده، این حرکت و تغییر نگرش مربوط می‌شود به دو تا سه دهه قبل. چراکه تا پیش از آن معلولین به این علت که از جسم ضعیف تری برخوردار بودند و به لحاظ فیزیکی در مقابل کار‌ها موفقیت زیادی نداشتند با یک نگرش عمومی غلط مواجه می‌شدند و همواره با دیده ترحم به آنان نگاه می‌شد و نکته اینجاست که نگرش غلط، فقط مردم را در برنمی گیرد بلکه مسئولان نیز از این نوع نگرش متاثر می‌شوند، زیرا آن‌ها نیز برخاسته از همین جامعه هستند.»

از ارزش آفرینی تا کارآفرینی

سود محور نیستم، برکت محور هستم
وقتی از موسوی پرسیدم چرا در شرکت فیروز افراد معلول را بکار می‌گیری می‌گوید: «من سود محور نیستم، برکت محور هستم. ما در این شرکت انسانی فکر می‌کنیم و تعصب ملی داریم و مطابق با شرایط اجتماع خودمان کار و تولید می‌کنیم؛ بنابراین شرایط جامعه ما اجازه نمی‌دهد تا از معلولان استفاده نکنیم، زیرا می‌خواهیم آنان بیکار نمانند چرا که بیکاری باعث افسردگی و… می‌شود.
موسوی راز موفقیتش را در کار تیمی می‌داند و می‌گوید: «یک فرد هرگز به تنهایی نمی‌تواند به موفقیت‌های اقتصادی و صنعتی دست یابد، بلکه این توفیق متعلق به مجموعه سازمانی است که او دارد.
من موفقیت مان را مدیون تک تک نیرو‌های کانون معلولین توانا و فیروز می‌دانم. راز موفقیت ما، داشتن رویکردی اجتماعی، نگاهی الهی و سرمایه داری مبتنی بر اصول الهی است. من از داشتن این تیم قوی، متعصب و آرمانی در شرکت گروه بهداشتی فیروز به خود می‌بالم.»
او در پاسخ به این سئوال که چه عاملی باعث شد نسبت به دیگران متمایز شوید؟ می‌گوید: وقتی وارد کانون معلولان شدم فهمیدم در این کانون می‌توانم در همه عرصه‌ها فعال باشم. به جرات می‌توانم بگویم در این راه خانواده‌ی ثروت مندی نداشتم که کمک مالی به من کنند یا ارثیه‌ای از پدرم نداشتم که کمک راهم باشد.

از ارزش آفرینی تا کارآفرینی

موسوی می‌افزاید: درسال ۱۳۶۵ حتی می‌توانم به جرات بگویم که مستاجر بودم و ۲۰۰ هزار تومان به دیگران مقروض، ولی تلاش کردم با مدیریت سرمایه کمی که داشتم راه‌های پیشرفت را طی کنم.
قبل از اینکه شرکت فیروز را خریداری کنم، این شرکت فقط ۵ نوع کالا تولید می‌کرد و ۳۴ نفر نیروی کار داشت، اما حالا این کارخانه ۱۳۵ محصول تولید می‌کند و حدود یک هزار نفر بصورت مستقیم و غیر مستقیم در این شرکت مشغول بکارند در مورد علت محبوبیت این شرکت هم می‌توان بیان کرد فیروز یک سرمایه ملی است. مردم با این برند حس متفاوتی دارند. آن‌ها خاطره بدی از کیفیت این محصولات ندارند و همیشه این کارخانه را ثابت و وفا دار دیدند.

اینجا خواستن توانستن است
شرکت فیروز پر از سروصداست، سروصدای دستگاه‌های تولید شامپو و صابون، پر از هیاهوی کارگرانی که با روحیه‌ای مثال زدنی، توانایی شان را به همه ثابت می‌کنند.

روی پا‌های خودمان هستیم
همه لبخند می‌زنند و کار خودشان را می‌کنند. رضا هم که بیست سال دارد و با قضیه معلولیت کنار آمده را در سالن مایعات شامپو می‌بینیم، او می‌گوید: مدت زیادی بیکار بودم و بعد از چند سال در نوبت استخدام، در شرکت فیروز مشغول بکار شدم و الان بسیار خوشحالم، چون روی پا‌های خودم هستم، خودم نان آور خانواده ام و دستم جلوی کسی دراز نیست.

از ارزش آفرینی تا کارآفرینی

عاشقانه‌های یک زوج معلول در شرکت فیروز
زبیده و کریم، جزو زوج‌های معلول کانون معلولان توانا هستند؛ زن و شوهری که نزدیک هم در یک خط کار می‌کنند. زبیده نابینای مطلق است و همسرش کریم، کم بینا. حاصل زندگی مشترکشان هم یک فرزند پسر است می‌گویند: از اینکه می‌توانند امورات خود را بچرخانند بسیار خوشحالیم.
مدیرعامل شرکت گروه بهداشتی فیروز ورییس هیات مدیره کانون معلولین توانا می‌گوید: در شرایطی که بسیاری از واحد‌های صنعتی در کشور در اداره مجموعه خود با مشکلات نقدینگی، تامین مواد اولیه و تعدیل نیرو مواجه اند، اما خوشبختانه ما از نمونه‌های موفق در کشوریم.
او اضافه می‌کند: کارخانه فیروز که ۹۲ درصد شاغلان و کارگرانش معلولند یک مجموعه بی نظیر در کشور است که می‌تواند نگاه مردم را به توانمندی معلولان و برکت داشتن سرمایه گذاری‌های منطقی و متعهدانه تغییر دهد.
موسوی معتقد است: در بدترین شرایط اقتصادی و تحریم‌ها با اتحاد و همدلی و تحمل مشکلات بر امور فائق شده و توانسته است یک الگوی مدیریت اقتصادی و الهی را ارائه کند که می‌تواند برای دیگران هم آموزنده باشد.

مدیرعامل شرکت فیروز- سید محمد موسوی

و اما بیانیه کانون معلولان توانا خطاب به رئیس جمهور امریکا
موسوی از طریق ارسال نامه برای رئیس جمهور امریکا اعلام کرده است: بزرگترین ایجادکننده اشتغال پایدار برای معلولان در جهان، قربانی سیاست‌های خصمانه شما و سردمداران کاخ سفید شده است
در بیانیه کانون معلولان توانا خطاب به رئیس جمهور امریکا اضافه شده است: جناب آقای ترامپ، شرکت فیروز به عنوان یک برند ملی، یکی از مهم‌ترین تولیدکنندگان لوازم بهداشتی کودکان در ایران است که سهم قابل توجهی از بازار مصرف را به خود اختصاص داده است.
کانون معلولان توانا با توجه به تحریم دارو و تجهیزات توانبخشی معلولان از سوی آمریکا در بیانیه‌ای خطاب به رئیس جمهور آمریکا اعلام کرد از طریق مجامع بین المللی این موضوع پیگیری می‌کندو…
در بخشی از نامه آقای موسوی خطاب به رئیس جمهور آمریکا آمده است، به عنوان یک شهروند ایرانی از شما می‌خواهم تا دقایقی از نقش حاکمیتی خود خارج شوید و به عنوان “جناب آقای ترامپ” و نه رئیس جمهور ایالات متحده، نگرش عمیق خود را بر خواسته‌های قلبی و انسانی‌تان معطوف کنید تا متوجه پیامد‌های ناشی از تحریم‌هایی بشوید که با شعار‌های بشردوستانه کشور‌های غربی و روح کلی معاهدات بین المللی در تضاد است.

از ارزش آفرینی تا کارآفرینی

نگارنده: علی صفری الموتی

نوشته های مشابه

‫۲ دیدگاه ها

    1. سلام
      ایشان از دو سالگی فلج شده اند و در یک مصاحبه گفتند از شش سالگی خودشان متوجه فلج شدنشان شده اند و اینکه با بقیه کودکان متفاوت هستند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا